فرانچسکو مرلی
ترجمه: حسن سعدی
پس از آنکه رفراندوم روز یک شنبه تایید کرد که اکثریت مردم کریمه گزینه تبدیل شدن به بخشی از فدراسیون روسیه را ترجیح دادهاند، در ۱۸ مارس رییس جمهور روسیه “ولادیمیر پوتین” در مقابل مجلس دوما در مسکو، طی یک سخنرانی مقاومتآمیز الحاق کریمه را اعلام کرد. بلافاصله پس از سخنانش، مقامات کریمه معاهدهای که این تصمیم را عملی میساخت، امضا کردند که وقتی ما این مقاله را می نویسیم در حال تصویب توسط پارلمان روسیه است.
سخنرانی پوتین فاش ساخت که او دستکشها را کنده و سیلی مستقیمی به صورت اوباما زده است، امری که به طرز بیرحمانهای محدودیت قدرت امپریالیسم آمریکایی و متحدان اروپاییاش را نشان داد.
همان طور که کاملا قابل پیش بینی بود همنوایی زمزمههای دیپلماتیک غربیها، تهدیدات غیرمستقیم و اعتراضات هدفمند برای توقف روسیه از افزایش مداخله در اوکراین بیهوده و کاملا بی اثر بوده است. سفر دبیرکل سازمان ملل بان کی مون حتی بیشتر سخرهآمیز بود، با توجه به اینکه روسیه دارای قدرت وتو در شورای امنیت است. منافعی در گرو است، به طوری که پوتین نه قصد دارد و نه می تواند به عقب برگردد.
بر روی زمین نیروهای طرفدار روسیه در حال تثبیت کنترل خود بر کریمه هستند، و روز چهارشنبه کنترل دو پایگاه از جمله ستاد نیروی دریایی اوکراین در سواستوپول را در دست گرفتند. دولت اوکراین اعلام کرده که ۲۲۰۰۰ نیروی مستقر خود در کریمه را خارج خواهد کرد.
کلمات پوتین به طور مشخص سرخوردگی رو به افزایش طبقه حاکمه روسیه نسبت به دخالت ثابت آمریکا در آنچه آنها حوزه نفوذ طبیعی خود می دانند، نشان میدهد:
“ما آنچه در حال وقوع است را درک می کنیم؛ ما می فهمیم که این اقدامات علیه اوکراین و روسیه و علیه ادغام اوراسیا جهت گیری شده بود. و این همه در حالی است که روسیه تلاش کرد تا در گفتگو با همکاران ما در غرب مشارکت کند. ما به طور مدوام پیشنهاد همکاری در تمام مسائل کلیدی را میدهیم؛ ما می خواهیم که سطح اعتماد را تقویت کنیم و میخواهیم روابطمان برابر، باز و منصفانه باشد. اما ما هیچ اقدام متقابلی ندیدیم.
بر عکس آن ها بارها به ما دروغ گفتند، پنهان از ما تصمیم گرفتند و ما را در مقابل عمل انجام شده قرار دادند. در گسترش ناتو به شرق همین را دیدیم و همچنین در استقرار زیر ساختهای نظامی بر مرزهای ما. آن ها مرتبا یک حرف را برای ما تکرار میکنند: ” این به شما ربطی ندارد” زدن این حرف راحت است.
” در استقرار سیستم دفاع موشکی هم همین را دیدیم. با وجود همه مخالفتهای ما این پروژه در حال کار و حرکت به جلو است. در توقفهای بیپایان در مذاکرات بر سر مسائل ویزا، وعدهی رقابت منصفانه و دسترسی آزاد به بازارهای جهانی هم همین را دیدیم.”
و در ادامه:
” به طور خلاصه ما همه دلایل را برای این فرض داریم که سیاست بدنام مهار که در قرن های ۱۸، ۱۹ و ۲۰ رهبری شد، همین امروز هم ادامه دارد. آن ها به طور مداوم در تلاش برای کشیدن ما به گوشهای هستند چون ما موقعیت مستقلی داریم و آن را حفظ می کنیم و چون ما هر چیزی را همانطور که هست می نامیم و ریاکاری نمیکنیم. اما هرچیزی هم حدی دارد. و در مسالهی اوکراین شرکای ما از خطوط قرمز گذشتند، ادای خرس در آوردند و غیر مسئولانه و غیر حرفه ای اقدام کردند.”
” هر چه باشد آن ها کاملا از حضور میلیون ها نفر روس که در اوکراین و کریمه زندگی می کنند آگاه هستند. آن ها باید واقعا فاقد غریزه سیاسی و عقل سلیم باشند که تمام عواقب ناشی از اعمال خود را پیش بینی نکنند. روسیه خود را در موقعیتی یافت که عقب نشینی از آن ممکن نبود. فنر را که تا آخر بفشاری، محکم از جا در میرود. این را باید همیشه به یاد داشته باشید.”
“امروز ضروری است که به این هیستری پایان داده شود، به لفاظی های جنگ سردی پایان داده شود و این واقعیت آشکار پذیرفته شود که: روسیه از شرکت کنندگان فعال و مستقل در امور بین المللی است. مانند دیگر کشورها روسیه نیز منافع ملی خودش را دارد که لازم است در نظر گرفته و محترم شمرده شود.”
ارتش روسیه و نخبگان بورژوازی در حال رشدش در ۲۵ سال اخیر شاهد این بودند که حوزه نفوذ آن ها فرو میریزد و شکارگاه قدرتهای غربی میشود. آن ها در جلوگیری از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و سپس کنفدراسیون کشورهای مستقل ناتوان بودند. اما آنچه تازه صورت گرفته این است که طبقه حاکمه روسیه در سالهای اخیر موضع خود را تثبیت کرده و حداقل تا حدودی اعتماد به نفس، اقتدار و قدرت اقتصادی و نظامی خود را بازیافته و قادر است از آمال خود با نفوذ و قدرت نظامی پشتیبانی کند.
تحریم ها و روابط
حرکت روسیه به موجی از جلسات اضطراری ناتو، شام اضطراری رهبران اروپا و اعتراضات پر سر و صدای دولت آمریکا و متحدانش انجامیده است که تهدید “عواقب” را میکنند. اما بغرنجیای که خود را دچار آن می بینند این است که هیچ اراده و یا قصدی برای رویارویی نظامی مستقیم با روسیه ندارند، اما همزمان نیاز دارند که آسیب ها را محدود کنند و اعتماد به نفس متحدان لرزان خود در منطقه را که احساس می کنند در خط آتش بعدی هستند بهبود بخشند. همین است که نمیتوانند جوری ظاهر شوند که انگار دارند هیچ کاری نمیکنند.
در روز ۱۹ مارس تحریمها توسط رییس جمهور اوباما اعلام شدند و دیروز به تایید رسیدند – پس از شام رهبران اروپایی، جایی که خبر بزرگ آن بود که آن ها سرانجام به توافقی نهایی بر سر چیزی رسیده اند- اعتراض لرزانی علیه “رفراندوم خلاف قانون اساسی” در کریمه. این تحریم ها چند تن از الیگارشی روسی نزدیک به پوتین را هدف قرار می دهند، اما تاثیر عمومی آن ها خنده دار است.
بدیهی است که این نوع اقدامات نمی تواند به عنوان یک عامل بازدارنده جدی در نظر گرفته شود، اما به جز دخالت نظامی مستقیم چه گزینه دیگری برای آن ها باقی می ماند؟ در این جا سناریو ناگهان پیچیده تر میشود. تحریم های مهم اقتصادی، از جمله هدف قرار دادن صادرات نفت و گاز روسیه، به ناچار اقتصاد تمام کشورهای اروپایی را تحت تاثیر منفی قرار می دهد چرا که انرژی اروپا به منابع گاز روسیه وابسته است. در گذشته پوتین با بستن شیر گاز در چند موقعیت این نکته را ثابت کرده که چنین اقداماتی به اروپا بیشتر از روسیه آسیب می رساند. صحبت از تحریم احتمالی صادرات اسلحه به روسیه توسط فرانسه ای وتو شد که میلیاردها دلار را در قراردادهای نظامی اش با مسکو در خطر می دید. مرکل در عوض اشاره کرد که کریمه از دست رفته است و تهدید برای اعمال تحریم اقتصادی علیه روسیه فقط زمانی باید به کار رود که پوتین درگیریها را به فراتر از کریمه گسترش دهد. بریتانیا نگران تاثیری است که تحریمها در سرمایهگذاری اولیگارشّای روسیه بر “سیتیِ” لندن (بازار مالیه-م) خواهند داشت.
رییس جمهور اوباما اشاره کرده است که تحریم های اقتصادی عمیق تر می تواند قدم بعدی باشد، اما هر چیزی که تاثیری جدی بر اقتصادهای عمده اروپا داشته باشد ناچار پیامدهای جهانی خواهد داشت و بقیهی جهان را به رکودی عمیق میکشاند. نگرش واقعی دیپلماسی آمریکا در تلفن رسوای مقام رسمی آمریکایی ویکتوریا نولاند که در فوریه افشا شد، منعکس شده بود. همان جایی که گفته بود “اتحادیهی اروپا برود گم شود” (Fuck the EU). این گفتگوی تلفنی، جدا از زبان رنگارنگ آن، نشان داد که این امپریالیستهای آمریکا و نه آلمان هستند که اوضاع کیف را در دست دارند و به اکراینِ پس از یانوکوویچ شکل میدهند. همین بود که روسیه دست به دخالت زد. اگر امپریالیستهای آمریکا نگران عواقب جهانی نبودند احتمالا بدشان نمیآمد از هزاران کیلومتر آنسوتر راحت بنشنند و نظارهگر این باشند که روسیه و آلمان چطوردر گیر و دار منبع مداوم بیثباتی در حیاط خلوت خود میشوند که تضعیفشان میکند.
اما حتی همین تحریمهای سخرهآمیز هم می تواند ناگهان از مسخره به تراژدی تبدیل شود، اگر رویدادها بالا بگیرند که به نظر احتمالش هم کم نیست. بقایای اوکراین شرقی در تعادلی بسیار مخاطره آمیز است. افراط بیشتر در دستور کار ناسیونالیستیِ دولتِ جدید در کیف می تواند حتی کسانی را که و شوق و ذوق چندانی برای آغوش مسکو ندارند بیشتر از خود بیگانه کند. هر حادثه ای می تواند دخالت نظامی روسیه را در بقیه بخش های شرقی اوکراین دامن بزند، به بهانه حفاظت از معیشت و منافع مردم روس آنجا. آنچه روشن است، ارتش روسیه در حال آماده شدن و گردآوری نیروهای خود در امتداد مرزها است.
روسیه در حال حاضر اعلام کرده است که اقدامات تلافی جویانه ای اعمال خواهد شد، آن چه با ممنوعیت ورود به خاک روسیه برای تعدادی از رهبران سیاسی آمریکا شروع شده است. اقدامات تلافیجویانه که شروع شوند میتوانند منطق خود را پیدا کنند. در واقع، پوتین در حال حاضر از تحریم ها هراسی ندارد. این تحریمها هر چه قویتر باشند موقعیت او در درون روسیه بیشتر تقویت میشود.
پوتین هوشمندانه ریاکاری دیپلماسی غرب و استانداردهای دوگانه آن ها که به امپریالیسم آمریکا و متحدان اروپاییاش اجازه می دهد یوگسلاوی و چکسلواکی را با مصونیت کامل و در حال تکان دادن پرچم حق مردم برای تعیین سرنوشت تجزیه کنند، تقبیح می کند. چرا نباید همین استانداردها را برای کریمه به کار برد؟ استقرار نیروهای روسی با استقبال اکثریت جمعیت کریمه مواجه شده است و حتی از جانب بخش هایی از افرادِ قوما اوکراینی ساکن در منطقه که روسی زبان مادری شان است، حمایت شده است. در رفراندوم ممکن است تقلب شده باشد یا نه، اما هیچ کس مخالف این واقعیت نیست که اکثریت وسیعی از جمعیت کریمه خوهان چشم انداز پیوستن به فدراسیون روسیه هستند، حتی اگر بسیاری از آن ها به سادگی، روسیه را به عنوان سپر محافظی در مقابل تشدید بحران در اوکراین قلمداد کنند.
روسیه در حال نشان دادن به تمام جهان است که وقتی منافع اساسی برخورد می کنند، آن ها تنها می توانند با استفاده از زور حل و فصل اش کنند و در این رابطه روسیه دو مزیت بزرگ بر رقیبانش اش دارد: یکی پایگاه قوی حمایت بین جمعیت کریمه و اوکراین شرقی – حداقل در زمان حاضر- و توان بسیج مقدار بسیار بیشتری از سربازها، تانک ها و سلاح ها بر روی زمین- سریعتر و با توانایی تامین آن ها برای زمانی طولانی تر از هر رقیب دیگر در منطقه.
اما هدف واقعی پوتین چیست و منفعت ملی سرمایهداری روسیه کدامست؟ آیا این بحران لاجرم بالا میگیرد و به تخاصم نظامی مستقیم بین روسیه و دولت جدید اوکراین در کیف با حمایت اتحادیه اروپا و آمریکا میکشد؟ آنچه روشن است این است که دوره طولانی دخالت دولتهای غربی در اوکراین به بحران حاضر انجامیده است اما آنها قادر به کنترل آن نیستند. دخالت روسیه بیشتر بالا گرفته و بحران حالا دارد منطق خود را مییابد – تمام شرکتکنندگان دست به واکنش تجربهگرایانه میزنند تا منافع استراتژیک خود را حفظ کنند.
تنها بازیگران خاموش این بحران مردم اوکراین، روسیه، تاتارها و اوکراینی ها هستند، کسانی که از پیامدهای این جنگ قدرت رنج خواهند برد.
سخنرانی پوتین- مانیفستی برای آمال امپریالیستی روسیه
معنای بحران اوکراین از خود اوکراین فراتر رفته و جاه روسیه برای احیای حیطه نفوذ تاریخی خود را زورمندانه پیش مینهد.
پوتین هشدار داد که تمام اقلیت های روسی زبان جمهوری های سابق اتحاد شوروی، مثل اوکراین، به عنوان بخشی از ملت واحد روس قلمداد می شوند. این می تواند پایه ای برای مداخلات آینده روسیه در سراسر منطقه باشد، هرچند نه لزوما با استفاده از ابزار نظامی. هر گاه که منافعش شان تهدید شود، روسیه ممکن است اقداماتی را برای اطمینان از محافظت آنها انجام دهد. یکی از ایدههایی که پوتین مدتی با آن ور رفته است اعطای شهروندی روسیه به افراد دارای قومیت روس و روسزبانان در سراسر اتحاد شوروی سابق است. اینگونه حق روسیه برای استفاده از آنها به عنوان توجیهی برای اعمال نفوذ بیشتر بر کشورهای میزبان قانونی خواهد بود.
انفجاریترین موارد مورد ترنسدنیستر است – قطعه زمینی در مولداوی که آن هم اخیرا خواهان پیوستن به روسیه شده است و مسالهی عمده و حلناشدهی وضعیت روسزبانان در جمهوریهای بالتیک که بخصوص ظریف است چرا که جمهوریهای بالتیک تنها جمهوریهای سابق شوروی هستند که اکنون بخشی از اتحادیهی اروپا و ناتو شدهاند.
رقابت بین غرب و روسیه هم اکنون در حال سرایت و گسترش به تمام منطقه است. حمله رعدآسای روسیه به گرجستان در سال ۲۰۰۸ که با بحران کریمه در حال حاضرقابل مقایسه است، همان موقع فاش ساخت که آمریکا حتی قادر به دفاع از کشوری که در آستانهی پیوستن به ناتو بود، نیست.
عواقب داخلی برای روسیه کدامند؟
روسیه، طبق گزارش سالیانهی ثروت جهانی که بانک کردیت سوئیس در اکتبر سال گذشته منتشر کرد، نابرابرترین کشور جهان است. تنها 110 شهروند روسی اکنون 35 درصد کل ثروت خانوارهای سراسر کشور را در کنترل خود دارند. تنها همین آمار نگاهی اجمالی است به آن میزانی غارتی که مردم معمولی روسیه از زمان احیای سرمایهداری از سر گذراندهاند. پوتین نماینده منافع مردم عادی روسیه نیست که نمایندهی نخبگان، سرمایه داران، سلسلهمراتب نظامی و رده های بالای دستگاه دولتی است.
بحران کریمه به پوتین حمایت مردمی جدیدی داده است، اما اثر آن برای همیشه باقی نمی ماند. برای روس ها واقعیت زندگی خیلی سخت تر از آن است که در طولانی مدت چشم پوشی شود. در طول سال گذشته روحیهی هر روز رادیکالتری بین جوانان در روسیه پا گرفته و انتقاد از فساد و نابرابری وسعت بیشتری یافته. در سخنرانی پوتین هشداری روشن به چشم میخورد که اگر لازم باشد نخبگان در تدارک استفاده از موقعیت کنونیِ تخاصم با امپریالیسم آمریکا به نفع خود ودر جبههی خانگی هستند:
“برخی از سیاست مداران غربی همین حالا ما را نه فقط با تحریم که با چشم انداز مشکلات روزافزون و جدی در جبهه داخلی تهدید می کنند. می خواهم بدانم دقیقا چه در ذهن دارند: فعالیت ستون پنجم، این دسته های ناجور “خائنین ملی” ، و یا آن ها امید به بد شدن شرایط اقتصادی و اجتماعی برای تحریک نارضایتی عمومی دارند؟ ما چنین اظهاراتی را غیر مسئولانه و با لحنی آشکارا تهاجمآمیز میدانیم و پاسخ شایسته را به آنان خواهیم داد.”
منظور پوتین این است که ناآرامی های اجتماعی تحمل نخواهد شد. در دوره بعدی برای همه در روسیه معنای عملی آن مشخص تر خواهد شد. اگر کارگران و جوانان جراتِ درخواست شرایط بهتری کنند طبقه حاکم به هر ابزار در اختیار خود برای دفاع از امتیازاتش متوسل خواهد شد. ما مطمئنیم که کارگران روسیه و جهان جواب درخوری به سرمایه داران خواهند داد.
۲۱ مارس ۲۰۱۴