مارک رحمان، از مارکسیستهای آمریکا
ترجمهی رضا اشتراکی
مصاحبهی اخیر برنامهی «نیوزنایتِ» جرمی پکسمن (در بی بی سی-م) با راسل برند، بازیگر و کمدین، توسط بسیاری از ناظرین، فراخوان به انقلاب خوانده میشود و در فضاهای اینترنتی، داغِ داغ شده است و از این دست به آن دست میشود. برند اعلام کرد: «کرهی زمین دارد نابود میشود، ما طبقهی زیرینی درست کردهایم پ داریم در تمام جهان فقرا را استثمار میکنیم و طبقهی سیاسیمان، مشکلات مشروع و واقعی مردم را پاسخ نمیدهد.» او سپس از این گفت که بیگانگی خودش از سیاستِ انتخاباتی انعکاسی است از احساسی گسترده در بریتانیا.
خشم و نارضایتی برند در این مصاحبه و گسترشِ دیوانهوار نسخهی یوتیوبی آن به وضوح نشان میدهد که اینها حرافیهای ستارهای عجیب و غریب نیستند؛ این احساس میلیونها نفری است که نمایندگی خود را در محافظهکاران، لیبرالها و حتی رهبری حزب کارگر در بریتانیا یا سایر احزاب سیاسی اصلی در بقیهی نقاط جهان نمیبینند.
برند سردبیر میهمان شمارهای از نشریهی «نیو استیتسمن» بود و تصمیم گرفت روی موضوع انقلاب تمرکز کند چرا که «تصویرِ سرنگونی نظام کنونی سیاسی تنها راهی است که میتوانم تصور کنم با شور و شوق از سیاست حرف بزنم». او نه در مقالهاش و نه در مصاحبه نتوانست بدیل منسجمی پیش بگذرد (مگر غیبت از سیاستِ انتخاباتی و راهحلهایی ایدهآلیستی مرتبط با آنچه او «انقلاب معنوی» میخواند) اما ارزیابیاش از اوضاع موجود، بخصوص برای جوانان، دقیق است. او دلیل شورشهای لندن در سال ۲۰۱۱ را به دقت توضیح میدهد: «بچهّهایی که به خیابان زدند هم بیعمل و مایوس نبودند. احساس ناتوانی میکردند چون هیچ جایگاه و ساختار و فضایی بهشان داده نمیشود… شاید گمراه بودند اما خوب جربزهای داشتند. چقدر زیبا خواهد بود اگر ببینیم اشتیاقشان مورد استفاده قرار بگیرد و متوجه منبع نارضایتیهایشان شوند.»
بعد از مصاحبهی راسل برند، رسانههای اجتماعی پر شد از ویدئوی دو سال پیشِ مت دیمون (ستارهی فیلمِ «الیزیوم» که آیندهای نهآنقدر دوردست و نه آنقدر بیگانه از نابرابری اجتماعی را به تصویر میکشد) که در آن سخنرانی هوارد زین در سال ۱۹۷۰ با عنوان «مشکل، نافرمانی مدنی است» را میخواند. سپس نوبت داغ شدنِ مصاحبهی دانلد ساترلند با روزنامهی گاردین بود که در آن از «بازیهای گرسنگی: آتش گرفتن» میگفت، فیلم دیگری که آیندهی پادآرمانشهری مملو از نابرابری اجتماعی را به تصویر میکشد.
سادرلند در مورد جوانان امروز میگوید: «امیدوارم که این فیلم را و فیلم بعدی و فیلم بعدی را ببیند و شاید دست به سازماندهی بزنند و به پا خیزند.» با توجه به پیشینهی سیاسیِ دانلد ساترلند، این گفته به نظر صادقانهتر از تبلیغ صرف برای فیلم دوم مجموعهی «بازیهای گرسنگی» است[1]. او در ادامه میگوید: «این فیلم اوضاع را زیر نور میگذارد و اجازه میدهد نگاهی به آن بیاندازید. و اگر از آن همان چیزی را برداشت کنید که من امیدوارم برداشت کنید، باعث میشود کمی تند و تیزتر راجع به محیط سیاسی که در آن زندگی میکنید فکر میکنید و راضی و منفعل نباشید.»
از سادرلند که پرسیدند آیا در مورد جوانان نومید است، پاسخ داد: «نه، نه، نه. مگر نه اصلا چرا این فیلم را بسازیم؟ من امید و ایمان بسیاری به آنها دارم.» راسل برند هم خوشبین است: «انقلابی در کار خواهد بود. صد در صد، چنین خواهد شد. من یک ذره هم شک ندارم. آخرِ کار همینجا است. وقتش رسیده از خواب بلند شویم.»
این ستارههای مشهور افکار سیاسی بسیار در هم و برهمی دارند اما بدون شک انعکاسی از روحیهای هستند که دیگر محدود به لایهی کوچکی از جمعیت نیست. نظرسنجی اخیر گالوپ نشان میدهد که میزان بیسابقهی ۴۲ درصد آمریکاییها خود را مستقل میدانند و تنها ۲۵ و ۳۱ درصد خود را به ترتیب جمهوریخواه و دموکرات میدانند. آگاهی از رویدادها عقب است اما همین آگاهی، به صورت دیالکتیکی، میتواند ناگهان به آنجایی که باید، برسد. جنبش اشغال چنین رویداد «ناگهانی» بود. گرچه عرصهاش محدود بود اما اختلاف اقتصادی را به عنوان موضوع اصلی مطرح کرد.
امروز اوایل جنبش کارگران جوان فروشگاهها، رستورانهای غذاهای سریع و سایر صنایع برای سازماندهی و مبارزه برای دستمزدهای بالاتر را میبینیم. به گفتهی وزارت کارِ آمریکا، شمار فارغالتحصیلهای آمریکا که در مشاغل با دستمزد حداقل کار میکنند از زمان آغاز رکود اقتصادی تا کنون دو برابر شده و به ۲۸۴ هزار نفر رسیده است و تعداد کسانی که در برنامههای فنی و حرفهای و یا لیسانسهای محلی هستند نیز دو برابر شده است. فارغالتحصیلان سال ۲۰۱۲ وارد بازار شغلی شدند که هیچ راهی برای پرداخت متوسط ۲۹۴۰۰ دلار بدهیِ وام دانشجوییشان را در اختیارشان نمیگذارد.
امروز اوضاع به جایی رسیده که پاپ فرانسیس مجبور است از نظام سرمایهداری انتقاد کند تا آن دلقکِ مرتجع، راش لیمبا، افکارش پاپ را «مارکسیسم خالص» بنامد. اوضاع عادی جدیدی که طبقهی سرمایهدار میکوشد از طریق حملات خود به سطح زندگی ما برپا کند فضا را برای انفجارِ مبارزه طبقاتی آماده میسازد. جنبشی از راه میرسد که جوانان در آن در خط مقدم به شیوهای مبارزه میکنند که امثالِ سادرلند و برند را خرسند، اما شاید غافلگیر، کند. بله، جوانان و کارگران سازماندهی میکنند و دست به مبارزه میزنند اما پیروزیشان وابسته به قابلیت یافتن برنامهای روشنبین و انقلابی است که پشت آن سازمان یابند. سیاست، مثل طبیعت، از خلا متنفر است و در شرایط انقلابی، مارکسیستها میتوانند نقشی کلیدی بازی کنند. اما باید از پیش آماده شویم و تدارک ببینیم چرا که چند ستارهی مشهورِ اتفاقی میتوانند خلا را پر کنند و وای که خدا نکند چنین اتفاقی بیافتد.
* توضیح: عنوان از مترجم است. عنوان اصلی چنین بود: «celebrities call for revolution»
منبع: «سوشیالیست اپیل» (فراخوان سوسیالیستی)، ارگانِ گروه «اتحادیهی بینالمللی کارگرانِ» (WIL) در آمریکا،، ۲۷ ژانویهی ۲۰۱۴
[1]. اوج «پیشینهی سیاسی» ساترلندِ کاناداییتبار که بزرگشدهی خانوادهای فقیر و کارگری در استانهای شرقی کانادا بود به دههی ۶۰ و نقشش در جنبش ضد جنگ ویتنام باز میگردد. او در آن موقع چند سال شریک زندگی جین فوندا، شاید معروفترین ستارهی ضدجنگِ هالیوود، بود و مستند ضد جنگی به نام «اف تی ای» (۱۹۷۲) نیز در این مورد با هم ساختند. پیش از آن، او چهار سال همسرِ شرلی داگلاسِ چپگرا بود که پدرش، تامی داگلاس، اولین نخستوزیر سوسیالیست استان ساسکاچوانِ کانادا و بنیانگذار خدمات درمانی رایگان در آن کشور است. او در انتخابات ۲۰۰۸ آمریکا طرفدار علنی باراک اوباما بود. – م